حسین پناهی)
روزی به دخترم خواهم گفت:
اگر خواستی ازدواج کنی با مردی ازدواج کن که به جای
ﻣﻬﻤﺎﻧ ﻫﺎ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍ ﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻃﺮﻑ ﺟﻤﻊ
می ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﺎﺳﺖ ﻭ ﺎﺭ ﻭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ می گویند
ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻃﺮﻑ ﺩﺮ ﺟﻤﻊ می ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﻧﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﻢ ﻏﺬﺍ ﻭ ﺳﺎﺸﻦ ﻭ ﺮﻭﺗﺰ ﻟﺐ ﻭ ﺟُ ﻫﺎ و. صحبت می کنند؛
تو را ﺑﻪ دوچرخه ﺳﻮﺍﺭ، ﺗﺌﺎﺗﺮ، ﻨﺴﺮﺕ ﺭﻓﺘﻦ، ﻓﻠﻢ ﺩﺪﻥ، ﺷﻌﺮ ﻭ ﺘﺎﺏ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ، کافه ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺷﺐ ﺮﺩ ﻫﺎ ﺑ ﻫﻮا، سفرهای ﺑ ﻫﻮﺍ
ﺑﺎﻮﻟﻪ ﺸﺘ ﻭ ﻋﺎﺳ ﻭ ﻧﻘﺎﺷ ﻭ ﺳﺮﺑﻪ ﺳﺮ ﻫﻢ ﺬﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﺩﻮﺍﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﺎ ﺍﺯﺍﻦ ﺩﺳﺖ زند ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ
'ﺑﺎ تو بودن' ایمان ﺩاشته باشد ﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﻫﺮ ﺸﻪ ﻧَﺮ ﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ و ﺑﺮت ﺭﺩ ﻣ ﺷﻮﺩ ﺮﻧﺪهد، ﻭﺑﻪ تو ﺍﺣﺴﺎﺱ"ﺭﻓﻖ"ﺑﻮﺩﻥ بدهد ﻭ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ "ﺯﻥ" ﺑﻮﺩﻥ!
طﻮﺭ ﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﺎ ﺑﻪ
ﺭﻓﺎﻗﺖ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ تان ﺣﺴﻮﺩ ﺷﺎﻥ ﺷود .
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺷﺎﺪ زمان مناسبی رسیده،که تن به ازدواج بدهی!
وگرنه هیچ گاه به ذهن زیبایت خطور نکند که آرامش را در میان دستهایی خواهی یافت که تو را فقط زن می داند و زن!


مشخصات

آخرین جستجو ها